یادداشت های اجتماعی

تبلیغاتــــ advertising

آخرین مطالب سایت یادداشت های اجتماعی


سپاهان درب
فیلم | لحظه تیک‌آف ایرباس هما از فرودگاه هامبورگ
اینم بازار داغ گدای خارجی!
هر خبرنگار یک درخت!

۱۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است


بهتر است تعارف را کنار بگذاریم، صدا و سیما امروز نسبت به هزینه ها و تشکیلاتی که در اختیار دارد یک رسانه ناکارآمد است. صدا و سیما امروز ( پیش از ادغام چند شبکه با هم) 17 شبکه ملی دارد که به زحمت می توان گفت شش یا هفت شبکه خوب دیده می شوند و البته نه در تمامی ساعات روز، که از میان تمام تولیدات صدا و سیما چند برنامه محدود توانسته اند مخاطبان را ساعاتی از رسانه های موازی (همچون ماهواره) جدا کنند.


بدون تعارف بگوییم، ماهواره با اینکه غیرمجاز است و پلیس که حواسش به همه چیز هست (به جز بعضی چیزها) اجازه دارد حتی با عملیات راپل با طناب وارد پشت بام یا بالکن شده و ماهواره را جمع آوری کند(!) توانسته مخاطبین بیشتری در میان مردم داشته باشد، و وقتی این روزها در کوچه و خیابان کمی با دقت به مردم گوش کنیم صحبت بیشتر از "استیج" و "امیر" و "سندی" است تا برنامه های تلویزیونی.


بدون تعارف می گوییم که صدا و سیما این روزها بیشتر از برنامه سازی مشغول پول سازی است و شاید آقای سرافراز و همکاران گرامی شان فراموش کرده اند که تبلیغ فقط باید به صورتی انجام شود که مخاطب بداند در حال تماشای آگهی است، آقای سرافراز و همکاران شریفشان قطعا تحت فشار بسیاری هستند و این موضوع را فراموش کرده اند چرا که تبلیغ در قالب برنامه و با استفاده از مجری هایی که مردم به آن ها اعتماد دارند و از شبکه هایی که به آن ها اعتماد دارند؛ اگر آن محصول یا خدمت بهترین در نوع خودش نباشد، خیانت به مردم است.


تعطیلات نوروز به میانه نزدیک مى شود و ما مثل همیشه محو عملکرد صدا و سیماییم، از کجایش بگویم؟ از "شایعه" غیبت ده روزه رئیس رسانه ملى یا از ادامه غم نامه ى بى پولى صدا و سیما؟


حالا دیگر کار به جایى کشیده که رضا رفیع، مجرى و طنزپرداز معروف نیز از مشکلات مالى میگوید و از سوى دیگر بر مردم منت میگذارد که "یک سال قندپهلو نساختیم که مردم بیشتر قدر بدانند"!


این ادبیات نوین که مردم بدهکار هستند متأسفانه درحال گسترش در میان اصحاب رسانه است.


روابط عمومى صدا و سیما نیز امروز در بیانیه اى که گویا در پاسخ به "شایعه" غیبت ده روزه سرافراز منتشر شده از کیفیت برنامه هاى نوروزى و پر بودن دست صدا و سیما در ایام تعطیلات گفت که البته نیک آن بود که مخاطبان نظر دهند.


ما که در این روزهاى تعطیل سعى میکنیم به دیدار اقوام برویم، یکى دو شهر را در حد توان بگردیم(ما هم مثل صدا و سیما زیاد پول نداریم) و کتاب بخوانیم، تلویزیون راهم گاهى البته میبینیم.


شخصا بیشتر بخش هاى خبرى را دنبال مى کنم، تغییر ایجاد شده در خبر شبکه ى یک و شبیه تر شدن به سبک روز خبرى دنیا (که البته کپى بودن آن کمى بیش از حد نمایان است) از رویدادهاى خوب است، چند فیلم و سریال هم گویا در حال پخش است، ما که نمیبینیم، تابحال تعریفى هم از کسى نشنیده ایم.


البته برنامه هایى هم هست که مثلا با جمع کردن تمامى ستارگان طنز کشور و کپى از نمونه هاى خارجى (از جمله ترکیه اى) سعى در خنداندن مخاطب دارند، که این تلاش پیگیر و زحمات آن بندگان خدا که بلند میخندند و کف میزنند که ما بفهمیم کى باید بخندیم قابل تحسین است. واقعا دست مریزاد.


اصلا کسى حق ندارد از کیفیت بسیار بالاى برنامه هاى نوروزى سیما گلایه کند، رئیس رسانه ملى هم بودن یا نبودنش ربطى به کیفیت ندارد، ولى خوب در کل کیفیت برنامه ها خیلى هم خوب و عالى و پرمخاطب است، همه شبکه ها، مخصوصا شبکه چهار!


یکى زنگ میزنه به دکتر روحانى میگه خبر دارید دوباره تحریم شدیم؟
میگه: الان؟ یا الان؟

برجام

سال جدید در حالى آغاز شد که وضعیت چندان مناسبى بر فضاى معیشتى مردم حاکم نیست. پى بردن به این موضوع خیلى سخت نیست، کافى است در این روزهاى دید و بازدید عید از اقوام و آشنایان در مورد کارشان بپرسید، مخصوصا افرادى که در مشاغل مربوط به تولید فعالیت دارند.


بخشى از این وضعیت را میتوان به سیاست هاى دولت مربوط دانست، اما بخش عمده اى از آن مربوط به رفتار تک تک ماست. 


از خود بپرسیم که تا کنون چقدر به تولید ملى اهمیت داده ایم؟ چقدر توجه کرده ایم اجناسى که تهیه میکنیم ساخت کدام کشور است؟ اینکه در برخى موارد اجناس باکیفیت ایرانى موجود نیست نمیتواند توجیح مناسبى براى غافل شدن از تولید ملى و کمک به بهبود وضعیت اشتغال باشد. 


انگیزه توجه به این موضوع هنگامى افزایش مى یابد که بدانیم با رونق گرفتن تولید داخلى وضعیت اقتصادى کشور، مشاغل تولیدى، صنعت حمل و نقل و صنایع وابسته همگى رونق خواند گرفت که قطعا اثر این رونق در زندگى تک تک ما نمایان خواهد شد.


یکى از اولین قدم هایى که مى توانیم در این راه برداریم این است که از این پس هنگامى که براى خرید اجناسى که نمونه خارجى آن ها موجود است به بازار و مغازه مراجعه میکنیم، حتما در هنگام خرید از فروشنده بپرسیم "ایرانى دارید؟" و در صورتى که نمونه ایرانى از حداقل کیفیت مطلوب ما برخوردار بود براى بهبود وضعیت اقتصادى کشورمان نمونه ایرانى را تهیه کنیم.


یک مقام مسئول صداوسیما گفت: بودجه کافى براى ساخت سریال هاى "فاخر" نداریم
وى در حالى که به زحمت جلوى خنده اش رامیگرفت گفت: سریال هایى مثل "معماى شاه"


در آمریکا حقوق بشر کاملا رعایت میشه، اما یه مشکل کوچیک هست
اگه مثلا هلوکاست رو زیر سؤال ببرید دیگه بشر حساب نمیشید.


همچون هرسال، براى گذراندن چند روزى دور از شلوغى شهر و آلودگى، سفر به شهر و دیار آباء و اجدادى ام را برگزیدم. در ابتدا چند روزى را در تبریز، شهر کوه هاى قرمز و سبز سپرى کردم که هنوز حال و هواى زمستان داشت؛ و پس از گذراندن چند روز سرد و یک شب برفى به سوى مقصد اصلى، دشت زرخیز مغان روان شدم.


جاده اى که سال هاست انتظار عریض شدن را مى کشد امسال هم به من رحم کرد و نامم را در بین عزیزانى که در ایام عید از دست دادیم ننوشت. این بار به ورودى شهر که نزدیک مى شدم حال هوایم با همیشه کمى فرق داشت. بیش از همیشه به توسعه ى این شهر پر از استعداد مى اندیشیدم که حال در شرف یک اتفاق بزرگ است، انتخابى که مى تواند این دیار مظلوم را در مسیر توسعه پایدار قرار دهد.


از سویى به جرم حمایت از فردى که قصد اصلاح امور را دارد پیام هایى تهدید آمیز دریافت کرده بودم. با این حال قلبم را با یاد خداوند متعال آرام کردم و با ذکر "الى بذکر الله تطمئن القلوب" زیر لب وارد شهر شدم.


مغان این بار در چشم من مظلوم تر از همیشه بود و مردم سخت کوش آن امیدوار تر از همیشه، اکثریت کشاورزى که خواب و بیداریشان با طلوع غروب خورشید است و کار و بیکاریشان با مهر زمین، اما دریغ که با وجود منابع فراوان و سخت کوشى از بسیارى حقوق اولیه شان محروم اند که شرح آن در این مقال نمى گنجد.


حال این شهر در آستانه ى یک انتخاب بزرگ است، مرحله دوم انتخابات مجلس. انتخاب از بین یک قاضى که خود را حقوقدان نامیده و با همسان دانستن حقوق قضایى و قوانین مربوط به مجلس مى گوید مجلس جاى حقوقدان است و فرماندار کارکشته ى سابق این شهر که هوادارانش تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته اند.


حال که در مسیر بازگشتم، اندکى از آن چه دیدم و شنیدم را میگویم بلکه اندکى دلم آرام گیرد، شاید باورش برایتان سخت باشد اما این ها در گوشه اى در همین کشور عزیز خودمان، ایران کهن در حال روى دادن است.


باور مى کنید شیشه هاى چندین مغازه و خودرو را به جرم نصب کاندیداى محبوبشان(ایرج بیگدلو) شکسته اند و همه هوادارانش مجبور شده اند براى در امان ماندن عکس ها را جمع آورى کنند؟


باور مى کنید بر کسانى که از اقوام و طایفه ى نامزد شماره ٢(همان قاضى) هستند فشار مى آورند که حق ندارى از کسى جز هم طایفه اى مان حمایت کنى و تهدید مى کنند؟


باور مى کنید هواداران آن قاضى یک جایگاه سوخت و یک فروشگاه و چند مورد دیگر را تحریم کرده اند و هواداران را از رفتن به آن ها منع کرده اند؟


من در این چند روز به شهرى پناه بردم که سراسر زیبایى و امید است، امید به آینده اى روشن و همچنان هم امید دارم

اما آن چه به چشم دیدم را هنوز نتوانسته ام باور کنم.


غروب روز طبیعت

دشت مغان-حاشیه رود ارس


اسناد منتشر شده ی پرسروصدا موسوم به "اوراق پاناما" چند روزی است خوراک خبری رسانه های جهان را تامین کرده اند و به نظر می رسد در مواردی از بمب گذاری های قلب اروپا هم خطرناک تر و خبرساز تر بوده اند. این اسناد که با همکاری حدود 400 روزنامه نگار و صد آژانس خبری به صورت همزمان یک بمب رسانه ای در جهان منفجر کرد، واکنش های فراوانی را همراه داشته است. از واکنش دولت روسیه که این اتهامات مطرح شده در این اسناد را یک توطئه قلمداد می کند، تا جدیدترین واکنش ها که استعفای نخست وزیر ایسلند است.

 

در این اسناد نامی از کشور ما نیز وجود دارد که عنوان شده در حد "4صفحه از 11.5 میلیون سند" است، که البته به نظر می رسد بیشتر جنبه ی خالی نبودن عریضه را داشته و توانست خوراک برخی خبرگزاری ها و روزنامه ها را نیز در داخل کشور تامین کند. این واکنش ها را البته می توان طبعات اولیه این اسناد دانست، چرا که به نظر می رسد پروژه ای با این عظمت اهداف بس وسیع تری را دنبال کند.

 

وقتی از این زاویه به موضوع بنگریم که حاصل جستجوی چند روزنامه نگار و حمایت چند خبرگزاری می تواند واکنش هایی در حد تظاهرات در کشورها، عوض شدن فضای سیاسی و رسانه ای چندین کشور و در همان روزهای ابتدایی استعفای یک نخست وزیر را در پی داشته باشد؛ شاید بتوان گفت روزنامه نگاران ندای کارل مارکس را بهتر از کارگران شنیده اند و زودتر به آن عمل کرده اند. این قدرت نمایی اولین حرکت حاصل از اتحاد روزنامه نگاران بود که فارغ از صحیح یا غلط بودن نتایج این پژوهش و دقت تحقیق و همچنین (دقت)نتایج آن چنین پیامدهای عظیمی را طی  روزهای آغازین انتشار در سطح جهان در پی داشت.

 

این پژوهش می تواند پیام های بسیاری از دید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی و مذهبی داشته باشند. اما آن چه را که می توان به عنوان مهم ترین پیام این حرکت دانست این است:

 

عصر آینده درحال آغاز است، عصر قدرت مطلق رسانه.


کمترین کاری که از من بر می آید این است که هرگاه برای تجدید دیدار به مدرسه های دوران تحصیلم سری میزنم، وقتی به والامقامانی می رسم که روزگاری سرکلاس آن ها نشستم و معلم من بودند به رسم ادب درمقابلشان سر تعظیم فرود می آورم. تعظیم در مقابل و تکریم در کلام کف قدردانی از این بزرگواران است و عجیب آن که سقف توقع آن ها همین احترام و قدرشناسی است؛ هرچند با دیدن موفقیت شاگردان قدیمیشان گویی دنیا در دستانشان است.

 

معلم همواره تأثیر گذار ترین قشر جامعه در علم و دانش و افکار بوده و تأثیرپذیرترین در اقتصاد؛ چه بسا معلمانی که به مشاغل تکمیلی روی می آورند و آه از وقتی که سر گپ و گفت با یک راننده ی شریف تاکسی باز می شود که گرد سپید روزگار بر مویش نشسته، آه از آن لحظه ای که میپرسی پدرجان چرا با این سن و سال مسافرکشی می کنید؟ و جواب میگیری روزگاری معلم بودم، حقوق بازنشستگی کفاف نمی دهد!

 

فداکاری که جوانی اش را صرف آگاهی بخشی و علم آموزی کرده؛ دانایی که داناییش را نعمتی دانسته و آموختن را شکرانه ی آن و شاید شاگردانش حال در کشور عزیزمان یا گوشه ای از جهان در حال جابجا کردن مرزهای علم باشند، امروز باید سر نداشتن پول خورد و محکم بستن درب تاکسی با من و شما بحث کند و چانه بزند. البته مسافرکشی از بهترین سرنوشت هایی است که نصیب معلمان بازنشسته می شود، چرا که وضعیت حقوق و مزایا و همچنین بسته های حمایتی از معلمان هماهنگ با روند افزایش قیمت ها نیست. معلمان امروز حقیقتا مظلوم واقع شده اند.

 

هر ازگاهی اتفاقاتی همچون آن چه بر این دو بزرگمرد وطن، "حمیدرضا گنگوزهی" و "عبدالرئوف شهنوازی" رفت و موجب شد آقای گنگوزهی جانش را فدای دانش آموزانش کند موجی ایجاد کرده و گاه موج سوارانی نیز چند روزی به تقویت محبوبیت و شهرتشان می پردازند. این موج رسانه ای هم فروکش خواهد کرد، معلمان خواهند ماند و مشکلاتشان، معلمان خواهند ماند و بی توجهی هایی که در حقشان می رود، معلمان می مانند و یک عالم گچ و تخته و حنجره ای که از بس برای ترغیب به علم آموزی فریاد زده، چیز زیادی از آن باقی نمانده.

 

i> http://pnuna.avaxblog.com/
  • http://wp-theme.avaxblog.com/
  • http://niushaschool.avaxblog.com/
  • http://miiniikatahamii.avaxblog.com/
  • http://sheydaw-amirhoseiwn.avaxblog.com/
  • http://akhbar-irani.avaxblog.com/
  • http://tanzimekhanevadeh.avaxblog.com/